جدول جو
جدول جو

معنی علی باقولی - جستجوی لغت در جدول جو

علی باقولی
(عَ یِ)
ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین...) و به علی (ابن حسین...) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ نَ)
ابن صدقه بن علی بانقوسی حلبی مصری شافعی، ملقّب به علاءالدین. صوفی و شاعر بود و در سال 975 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: 1- اسرارالعبادات و القربه الی رب البریات. 2- شرح رسالۀ شیخ رسلان. 3- الکواکب الوهاج فی شرح المنهاج نووی. 4- المنتخب فی الوعظ و الخطب. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 75. هدیه العارفین ج 1 ص 747)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالکریم باکویی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به فریدالدین. وی صاحب رصد بود و در سال 541 هجری قمری زیج علایی را تألیف کرد. این زیج بسیار دقیق است و اوساط کواکب و تعادل در آن صحیح ضبط شده است و از این تألیف معلوم می شود که مؤلف آن در امر رصد قوی بوده است. (از گاهنامۀ سال 1310 هجری شمسی ص 81)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هَِ)
ابن مسعده باهلی، مکنّی به ابوحبیب. تابعی بود. (از منتهی الارب). واژه تابعی یکی از مفاهیم کلیدی در علم رجال و تاریخ اسلامی است. تابعی کسی است که پیامبر اکرم (ص) را درک نکرده، اما با یکی از اصحاب او دیدار داشته و از ایشان تعلیم گرفته است. در منابع معتبر اسلامی، تابعین جایگاه ویژه ای دارند زیرا آنان واسطه ای مطمئن برای نقل سنت و معارف دینی به نسل های بعدی بودند. نام بسیاری از تابعین در کتب معتبر حدیث آمده است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِبَ)
پزشک متخصص در امراض دهان و دندان، اهل مصر. او راست: وقایه الاسنان، که در سال 1324 هجری قمریدر زمان حیات مؤلف در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از المکتبهالبلدیه. فهرس الطب ص 53).
علی بکری. (ع ی ب )
{{اسم خاص}} ابن خلف بن عبدالملک بن بطال بکری قرطبی مالکی، مشهور به ابن لجام و مکنّی به ابوالحسن.رجوع به علی قرطبی شود
لغت نامه دهخدا